امر به معروف ونهی امنکر در سیره شهدا

در حالی که مست ولایعقل به طرف خانه میرفتم ،ناگهان بابایی را که در زمان فرمانده  پایگاه هوایی اصفهان بود مقابل خودم دیدم پیش خودم گفتم کارم تمام است وقتی به من رسید ،نگاه مهربانانه و معنا داری به من کرد ، ولی حرفی نزد فردای ان روز رفتم پیش او تا عذز خواهی کنم اما شهید کلام مرا قطع کرد و گفت : برادر عزیز ،چیزی نگو ! راجع به کاری که کرده ای ، حرفی نزن ……….

اگر حقیقتا از کرده خود پشیمان هستی با خداوند عهد کن عملت را اصلاح کنی ، خدا میداند از پیش او که امدم ، احساس می کردم از نو متولد شدم .

 شهید عباس بابایی

موضوعات: شهدای حرم  لینک ثابت