بهترین ذکر 

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 مارا مدافعان حرم افریدند 

با یاد دمشق غرق غم می باشم در بین همین نوحه و دم می باشم با پرچم سرخ یا اباعبدالله سرباز مدافع حرم می باشم لعنت الله علی من عاداک یا زینب


 حدیث 

حدیث موضوعی

 وصیت نامه شهدا 

مهدویت امام زمان (عج)

 جستجو 


 کد لوگو 


 کاربران آنلاین 

  • دهقان
  • عظيمه رحيميان
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • سعید رضایی
  • آفتاب
  • سمیه صالحی
  • زهرا بانوی ایرانی
  • نازنین

  •  آمار 

  • امروز: 43
  • دیروز: 28
  • 7 روز قبل: 72
  • 1 ماه قبل: 977
  • کل بازدیدها: 36850

  •  حبیب ما ای طبیب ما… 


     رهبری 



     یاحسین 

     

      شیشه عمر ...

    داستان آموزنده

    دراخرین روز ترم پایانی دانشگاه استاد به زحمت جعبه سنگینی راداخل کلاس آورد. وقتی که کلاس رسمیت پیدا کرد استادیک لیوا ن بزرگ شیشه ای ازجعبه بیرون آورد وروی میز گذاشت.سپس چند قلوه سنگ ازدرون جعبه برداشت وآنها راداخل لیوان انداخت.آنگاه از دانشجویان که به باتعجب به اونگاه می کردند ،پرسیدند:آیالیوان پرشده است؟همه گفتند بله پرشده است.

    استاد مقداری سنگ ریزه راازجعبه برداشت وآن هارا روی قلوه سنگ های داخل لیوان ریخت .بعد لیوان راکمی تکان داد تاریگ ها به درون فضاهای خالی بین قلوه سنگ ها بلغزند.سپس از دانشجویان پرسید:آیا لیوان پرشده است؟همگی پاسخ دادند :بله پرشده است.

    استاد دوباره دست درجعبه برد وچند مشتی شن را برداشت وداخل لیوان ریخت .ذرات شن به راحتی فضاهای کوچک بین قلوه سنگ هاوریگ هاراپرکردند.استادیکباردیگرازدانشجویان پرسید:آیالیوان پرشده است؟دانشجویان هم صدا جواب دادند :بله پرشده است

    استاد از داخل جعبه بطری آب برداشت وآن را درون لیوان خالی کرد.آب تمام فضاهای کوچک بین ذرات شن را هم پرکرد .این بار قبل ازاینکه استاد سوالی بکند دانشجویان با خنده فریاد زدند:بله پرشده ….بعد ازآن که خنده ها تمتم شد استاد گفت :این لیوان مانند شیشه عمر شماست وآن قلوه سنگ ها هم چیزیهای مهم زندگی شما مثل سلامتی،خانواده، فرزندان ودوستانتان هست. چیزهای که اگر هرچیزدیگری رااز دست دادید وفقط اینها برایتان باقی ماندند هنوز هم زندگی شما پراست .

    استاد نگاهی به دانشجویان انداخت وادامه داد:ریگ هاهم چیزهای دیگری هستند که در زندگی مهم اند .مثل شغل، ثروت،خانه وذرات شن هم چیزهای کوچک وبی اهمیت زندگی هستند .اگر شما ابتدا ذرات شن را داخل لیوان بریزید ،دیگر جایی برای سنگها وریگها باقی نمی ماند. این وضعیت درمورد زندگی شما هم صدق می کند.

    منبع: ماهنامه ثقلین سال اول شماره 1

     

    موضوعات: مطالب زیبا  لینک ثابت

    [سه شنبه 1395-06-23] [ 10:44:00 ب.ظ ]  



      کبوتران منا ...


    کبوتران منا

    نماهنگ بسیار زیبا راجع به شهدای منا. کاری از موسسه فرهنگی مذهبی امیرالمومنین علیه السلام. نویسنده و کارگردان :احمد رضا لطفی شاعر و آهنگساز:محمد اسداللهی

     

    موضوعات: بدون موضوع, شهدای حرم, مناسبت ها  لینک ثابت

    [یکشنبه 1395-06-21] [ 09:45:00 ق.ظ ]  



      یک سال در فراق محسن حاجی‌حسنی/ این خانه بی‌مهمان نمی‌ماند... ...

    شهید حاجی حسنی کارگر

    یک سال از شهادت‌ محسن حاجی‌حسنی‌کارگر در فاجعه منا گذشت و والدین این شهید روزهای سختی را سپری کردند اما در این یک سال، خانه آن‌ها حتی یک روز هم خالی از مهمان نبوده است. 

     به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، تازه از دیدار رهبر معظم انقلاب برگشته و هنوز خسته راه بودند، اما با رویی باز مثل همیشه پذیرایمان در خانه نورانی و ساده‌شان شدند.

    والدین محسن حاجی‌حسنی‌کارگر، شهید قرآنی فاجعه منا هنوز هم بعد از گذشت یک سال داغدار فرزندشان هستند. هنوز هم بعد از یک سال اشک‌های این مادر، بر گونه می‌غلتد تا شاید آرامش درونش را به‌ همراه بیاورد. اما این حرارت و سوز را پایانی نیست، مگر عشق مادر به فرزند خاموش، فراموش و یا سرد می‌شود.

    اینجا پدری است که در پشت چهره مردانه و پرغرورش، دنیایی از دلتنگی جای گرفته و حتی شاید مثل مادر نتواند با اشک‌هایش این غم را نشان و خودش را آرام کند، اما قامت خمیده‌اش گویای عمق مصیبت وارده شده بر اوست.

    انتظاراتی داشتند و می‌گفتند آنگونه که باید به تلاوت‌های حاج‌محسن توجه نمی‌شود، از تلاش‌هایشان برای حک شدن کلمه شهید بر روی سنگ مزار فرزندشان گفتند و از اینکه رسانه ملی عنوان مرحوم را برای این شهید به کار نمی‌برد، گله‌مند بودند.

    از آن‌ها می‌خواهیم تا از یک سال نبود حاج‌محسن برایمان بگویند، از اینکه چه گذشت بر آنان و در این مدت با بغض‌ها و دلتنگی‌ها چه کردند. خواستیم تا از تنهایی‌شان در این یک سال بگویند. اما گویی نیازی به گفتن نبود، به وضوح سختی سپری کردن این یک سال بر چهره‌شان خودنمایی می‌کرد.

    ساعتی را با پدر و مادر محسن حاجی‌حسنی‌کارگر، شهید منا همراه شدیم و همچون ماه‌های گذشته، تماس‌ها و دیدارهای مکرر حتی در زمان مصاحبه نیز ادامه داشت و این پدر و مادر با حوصله و صبر با آن‌ها صحبت کرده، برایشان دعا می‌کردند و جویای حالشان می‌شدند.

    به گفته والدین حاج‌محسن، گویا پاسخ به این تماس‌ها کار هر روزشان است تا حتی با یک احوالپرسی ساده و دعا برای مخاطب آن طرف خط تلفن، روزها و ساعات‌های پرامید و خدایی را برایشان مسئلت کنند. البته مهمان هم زیاد به این خانه رفت و آمد می‌کند تا دیداری داشته باشند با پدر و مادری که یک سال در فراق نخبه‌ای قرآنی رنج کشیده‌اند و تسلایی باشند بر دل پردردشان.

    صحبت را با مادر این شهید قرآنی آغاز می‌کنیم. او که این یک سال به اندازه صد سال برایش گذشته است و هنگام مصاحبه نیز می‌توانی این سختی را بفهمی، وقتی که صحبت‌هایش با بغض همراه می‌شود.

    ملیحه خراسانی، مادر شهید محسن حاجی‌حسنی‌کارگر در گفت‌وگو با ایکنا با بیان اینکه در مدت یکسالی که از شهید شدن حاج‌محسن می‌گذرد، تا به حال یک روز بی‌مهمان نبوده‌ام، افزود: نمی‌دانم حاج‌محسن چه معامله‌ای با خدا کرد که از گوشه و کنار دنیا هر روز به عشق فرزندم، میهمان به خانه ما می‌آید.

    ادامه »

    موضوعات: شهدای حرم, مناسبت ها  لینک ثابت

    [شنبه 1395-06-20] [ 11:10:00 ب.ظ ]  



      ایت الله مدنی ...

                                                            ایت الله مدنی

                                                                                      زندگی نامه شهيد آيت الله مدنی  

    يكي از روزهاي سال 1292 شمسي (1323 ق) در خانه با صفاي آقا ميرعلي از سادات محترم آذر شهر - كودكي پا به عرصه زندگي گذاشت كه بعدها خدمات گرانقدري به اسلام و مسلمين كرد.

    عشق و ارادت پدرش به امير مؤمنان علي (ع) او را بر آن داشت تا براي فرزندش يكي از القاب آن حضرت يعني (اسدالله) را نام بگذارد.

    اسدالله در چهار سالگي مادر خود را از دست داد و در كنار پدر و در دامان نامادري پرورش يافت . هر چه بود روزهاي سخت و حساس كودكيش سپري شد ، و او در جوار پدر روز به روز قد كشيد و با تربيتي اسلامي پا به دنياي نوجواني گذاشت.

     در آن روزها آقا ميرعلي در بازارچه بزازان (آذرشهر) مغازه كوچكي داشت كه از راه آن امرار معاش مي كرد. او هر چند گاه دست اين نوجوان را مي گرفت و در كتاب خود مي نشاند و براي او از رنج و درد روزگار گذشته حكايتها مي گفت.

     اندوه پدر

     هنوز شانزده بهار از عمر سيد اسدالله سپري نشده بود كه چراغ زندگي پدر نيز به خاموشي گراييد و او در ميان امواج متلاطم درياي مشكلات تنها ماند و لبخند شادي، مدتها از چهره اش رخت بربست ، سيد اسدالله در آن سنين نوجواني ناچار مسؤوليت اداره زندگي نامادري و سه كودك يتيم را به عهده گرفت او از آن پس ، بسياري از اوقات خود را در مغازه پدر سپري مي كرد و براي گذران زندگي بر تلاش شبانه روزي اش مي افزود.

     در سلك سالكان

     سيد اسدالله در اوايل جواني بود كه به سلك طالبان علم و كمال راه يافت ، هر چند در زمان حيات پدر خواندن و نوشتن را در حد ابتدايي در مدرسه طالبيه تبريز فرا گرفته بود، اما مرگ پدر و گيردار مشكلات زندگي مدتها او را از اين راه باز داشت .

     سيد در دوراني كه ديگر سايه مهر پدر بر سر او و خانواده اش نبود، در كنار سامان بخشيدن به وضع معيشتي خانواده ، با پشتكاري وافر به تحصيل علوم مي پرداخت .

    ادامه »

    موضوعات: مناسبت ها, معرفی انسانهای برجسته  لینک ثابت

    [جمعه 1395-06-19] [ 10:21:00 ب.ظ ]