موسای طور غربتم و خسته، بی عصا
مجروح عشق هستم و محکوم بی خطا
افتاده ام به گوشه زندان بی کسی
در حسرتم به دیدن یک بار آشنا
در قعر تیرگی نفسم بند آمده
از دود شعله ی ستم و قحطی هوا
در سجده بسکه پیکر من آب رفته است
انگار روی خاک فتاده است یک عبا

شاعر : مجتبی صمدی شهاب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت